من هنوز زنده ام
ای دختران خستۀ سکوت و شب!
آیا در این قلمرو تاریک
میشود به ماهتاب کاذب آنسوی پنجره دل بست؟
یا در پرتو نور تک ستارۀ نومید
شعر خواند؟
واژه ها صدایم را باور نمى کنند
انگار مرده ام
انگار مرده ام و جام هاى سنگی سکوت
از صدای من تهیست
باورم کنید…
من هنوز زنده ام
اگرچه سالهاست حنجرۀ روزگار
صدایم را انکار میکند
اگرچه قرنهاست با صدای زخمی ام جیغ میزنم
های! باورم کنید
من حضور کاذب یک سایه نیستم.