Menu
Suche
Weiter Schreiben ist ein Projekt
von WIR MACHEN DAS

> Einfache Sprache
Logo Weiter Schreiben
Menu

زن

Mazda Mehrgan
© Tahmina Tomyris, from the series ‘The Bacchae’, acrylic on canvas (2014)

شعری از:
مزدا مهرگان

تنِ کبود تو را زیر چکمه‌های پُلیس
زنی که دیده و با ذره ذره‌ی بدن‌اش…
و وزنِ آن تنِ افتاده روی بستر را…
کبودیِ تن و جِرداده‌گی پیرهن‌اش…
زنی که له شده زیرِ تنِ پر از مردت-
که یخ رسانده به هر حجره‌اش به کلِ تن‌اش-
صدای آآآه و نفس‌های واقعاً سردت
زنی‌ست خسته … شکسته … و… منفعل… تنها…

تنِ سفید تو با زیرپوش سرخ‌اش را
که منتظر لبِ تخت است و خستگیِ مدام
صدای تا شدنِ زیپِ سرد مردانه
که تا گلو پُری از بغض و آلت و سرسام
… تو مانده‌ای و تنِ سرد و شوری اسپرم
تو مانده‌ای و رمق رفته و فلورازپام…
„منی“ و صرف تو ناممکن است با هر „ما“!

زنی که ترس برش داشته‌ست و بینِ هزار و
– صد تفنگ و دو صد آلت و هزاران پشم
اگر چه لرزه تن‌اش را… سیاهِ چشمان‌اش:
پر است از زنی و عشق و نفرت و، از خشم!
فشار ماشه و بی‌رحمیِ کلاشنیکُف
گلوله از تنِ سردت مکیده خون‌ات را
پر از تنفر و شهوت به تو هزاران چشم…
تنِ تو مانده بدونِ تحرکی و صدا…

زنی‌ست این‌طرفِ آب‌های بی‌حد شووووور
پر از تهوع و نفرت… هزار زن در سر
تویی و دغدغه‌ی شعر تا مدرنیته…
و خواب‌های بد و روزِ واقعاً بدتر…
هزار مرد درونِ سرش به من شلیک…
هزار زن که رسیدند در خطِ آخر…
زنی که مرده ولی زنده‌ است حالاها…

Datenschutzerklärung

WordPress Cookie Hinweis von Real Cookie Banner